هنر عکاسی وفیلمسازی

متن مرتبط با «نمایشنامه منهای دو» در سایت هنر عکاسی وفیلمسازی نوشته شده است

نفر دوم بخش فیلم کوتاه جشنواره پرسش مهر

  • آزاده نادیمتولد 1358آغاز فراگیری عکاسی در کانون فضیلت نجف آباد1372دانش اموخته عکاسی در انجمن سینمای جوانان نجف آباد زیر نظر استادان ارجمند مجید قربانی فر و آقای امانی در سال1374دانش آموخته کارگردانی وتصویربرداری زیر نظر آقای سعید پوراسماعیلی 1375دانش آموخته داستانویسی وفیلمنامه نویسی زیر نظر استاد احمد بیگدلی بزرگ وخانم چوپانژاد عزیز1374وفارغ التحصیل در رشته عکاسی از دانشگاه هنر تهران در سال1380 زیر نظر اساتید بزرگی چون استاد آقای خادمیان واستاد آقایان سلیمانی وهاشمی 1379وهنرآموزعکاسی وتصویربرداری در هنرستانهای آل یاسین تهران؛1380ساعی ودستغیب وابوترابی نجف آباد از سال 1381وتدریس عکاسی در دانش,نفر,دوم,بخش,فیلم,کوتاه,جشنواره,پرسش,مهر ...ادامه مطلب

  • نمایشنامه من

  • دارای مقام سوم از جشنواره پرسش مهر   به نام خدا روستاها در انتظار... شب شده است وساعت اوایل یکشب زمستانی را نشان می دهد.همگی سوار ماشین هستیم تا برسیم به روستای علی آباد  سر سمنو پزون پسر عموی شوهرم ولی راه را گم کرده بودیم وخانه را میان کوچه های روستایی پیدا نمی کردیم. آدرس داده بود نانوایی را که رد کردید یک کوچه روبرویش هست که یک خانه نیمه ساخته دارد . ولی روستا پر بود از همین خانه های نیمه ساخته  ؛ والبته روستا هم سوت وکور تاریک بود.!وپیدا کردنش سخت . تا اینکه ایستادیم کنار پیاده رو یی وقرار شد شوهرم پیاده شود واز مغازه دار آدرس بپرسد .ماشین که ایستاد کمی آنطرفتر  یک محوطه کوچک شهر بازی دیده شد بچه ها با خوشحالی از ماشین پیاده شدند وقبل از اینکه بگذارند من حرفی از سرما ولباس وکلاه  ...بزنم به طرف وسایل بازی دویدند.دانیال دوید طرف سرسره دست زد  به میله های آهنین سرسره مثل اینکه برق او را گرفته باشد به عقب برگشت وسرسره آنقدر سرد ویخ بود که دانیال دیگر جرات نکرد به آن دست بزند و از رفتن به بالای آن منصرف شد. من همینطور که از پشت شیشه ماشین نگاه  می کردم دیدم که ایلیا پسر کوچکترم دوید ط,نمایشنامه منهای دو,نمایشنامه من همسر خودم هستم,نمایشنامه مناسب مدرسه ...ادامه مطلب

  • داستانهای کوتاه از دوران مدرسه

  •          هم کلاسی     پاهایش را روی هم می گرداندوکنار من روی نیمکت .قوزکرده می نشیند ولی پاهایش را یک دم تکان می دهد.درس که شروع می شود .جامدادیش  را باز میکند وتمام مداد؛ خودکارهای سبزو سیاه وقرمز واتود پاک کن وخلاصه هر چی که ازدرون کیف اش است را روی میز می ریزدو شروع به نوشتن می کند وبا مدادش زیر تک تک کلمات کتاب خط می کشد . چند بار خواستم بهش بگم کارت را راحت کن وبالای صفحه ءکتابت بنویس این صفحه را کلمه به کلمه بخوانید..! بعضی مواقع که به قول خودش ندانسته درسی را از قلم انداخته .ونتوانسته بخواند.وقت درس پرسیدن دایم سرفه می کند وخودش را به حال زار می گیرد چنانکه معلم پی به وضعش ببرد واصلا سراغ اسم او در دفتر نرود. اواسط زنگ کلاس که می شود . آنقدر خمیازه می کشد که من شک می کنم این بی نوا حتما کمبود خواب دارد یا مرض خمیازه دارد .! به نظر میرسد چشمان ریز ونا مشخص اش را در اطراف بینی کچ اش درون صورتش هل داده اند ولبان بدون لبه "که تنها به صورت یک خط در صورتش اش نمایاناست هیبت اورا می سازد . بعضی مواقع مقنعه اش به طور فجیعی به کله اش کوبیده می ماند . چنانکه کله اش .تفاوتی با یک هندوانه گر,داستانهای کوتاه از نویسندگان بزرگ,داستانهای کوتاه از کلیله و دمنه,داستانهای کوتاه از حضرت سلیمان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها